• شنبه 10 خرداد 04

 وحید محمدی

شعر حضرت رقیه (س) -( زندگی بی تو در این شهر نفس گیر شده)

1700

زندگی بی تو در این شهر نفس گیر شده
باورت نیست ولی دختر تو پیر شده
چه بیایی چه نیایی به خدا می میرم
پس قدم  رنجه نما که به خدا دیر شده
در کتاب قَدَر دختر دردانه تو
رنج و محنت همه جا رشته تحریر شده
خواب دیدم که شبی مهر به دامان دارم
آمدی خواب من غم زده تعبیر شده
آن قدر بر غم هجران تو اشک افشاندم
ژاله بر برگ گل یاس تو تبخیر شده
سرگذشت من هجران زده در طول سفر
بر رخ کودک معصوم تو تصویر شده
کاش می مردم و با چشم نمی دیدم که
چهره ات دست خوش این همه تغییر شده
با تو سر بسته بگوید غم دل واپسی اش
دختری که هدف طعنه و تحقیر شده
من و انگشت نمایی من و بازار کجا؟!
به خدا دخترت از زندگی اش سیر شده
حاجت سلسله بر پای پر از آبله نیست
پای پر آبله ام بسته به زنجیر شده
شاعر : وحید محمدی

  • چهارشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:10
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران