هر دوتا بچه هام ، ميخوان فدات بشن
خودت بيا ببين، غرق يه خواهشن
حاجتشون اينه ، كه رو سفيد بشن
شبيه اكبرت ، آخر شهيد بشن
نذرمو كن قبول ، اينو ازت ميخوام
فداي اصغرت ، اين دوتا سربازام
براي جون دادن ، دوتاشون حاضرن
به حق مادرت ، فقط بذار برن
اي جان من حسين...
ميخوان كه جون بدن براي تو
بشن فداي بچه هاي تو
فقط من از تو خواهشم اينه
بذار شهيد بشن به پاي تو
" حسين جانم حسين... "
——————————
خداروشكر كه من ، دوتا پسر دارم
خوشحالم از اينكه ، برات سپر دارم
اين دوتا بچه هام ، سرباز حيدرن
اينجا براي من ، آبرو ميخرن
سنگ تورو همه ش ، به سينه شون زدن
برا فدا شدن ، به دنيا اومدن
نميبيني مگه ، چقدر بي طاقتن
هر دوتاشون فقط ، عشق شهادتن
اي جان من حسين...
داداش تموم زندگيم فدات
منو كشته غمه توي چشات
خدا ميدونه اين غمه منه
كه تو از تشنگي خشكه لبات
" حسين جانم حسين ... "
——————————
- سه شنبه
- 26
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میلاد قبایی
ارسال دیدگاه