عاشقی را به وجد می آری
یوسفانه تبسمی داری
به کدامین ملیح رفتی که
چهره ای سبز و گندمی داری؟
وصف آیینه کار شاعر نیست
از لب خود شنیدنی هستی
دوست دارم خودت بگویی که
از خودت چه تجسمی داری
مرهم و زخم در نگاه شماست
حلقۀ اتحاد خوف و رجاست
بر سر مهربانیِ چشمت
مژه هایی تهاجمی داری
با یقین می رسم به این معنی
چارده نور واحدی، یعنی
عشق از هر نظر خودت هستی
با خودت چه تفاهمی داری
کفر را جذبه های لبخندت
چاره ای نیست جز مسلمانی
خنده کن یا مکارم الاخلاق
معجزات تبسمی داری
- شنبه
- 15
- مهر
- 1391
- ساعت
- 5:46
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه