• دوشنبه 3 دی 03

 حسین صیامی

غزل اسارت -(آمد دوباره رو به روی من سرت حسین)

1434

آمد دوباره رو به روی من سرت حسین
قربان زخمهای روی حنجرت حسین

از غارت خیام نگفتم برای تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین

از علقمه به بعد نخوابیده‌ام هنوز
افتاده دست من علم لشکرت حسین

او تشنه شنیدن و تو گرم خواندنی
قرآن بخوان برای دل مادرت حسین

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین

از روی نی سکینه خود را خطاب کن
چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین

پیغام تو به گوش جهان می‌رسد بلی
بانگی رساست حنجره اصغرت حسین

حالا زمان گذشته ولی موج می‌زند
بر دوش عاشقان علم لشکرت حسین

طبل و علامت و کتل و سنج را ببین
دسته به دسته آمده دور و برت حسین

سینه به سینه داغ تو را ارث برده‌ایم
زانو به زانوییم پی منبرت حسین

با جیفهٔ دو روزهٔ دنیا و آخرت
مرگا اگر معامله کردم سرت حسین

گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد
اما نگفتم اینکه چه شد پیکرت حسین

ما زنده‌ایم و روضهٔ گودال خوانده‌اند
ما را ببخش جان علی اصغرت حسین

  • شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:18
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران