پرونــــده ی اعمــال من را کم ورق زن
چیزی به غیـر از معصیت در آن نبینی
خود واقفم بعد از مـــروری بر گناهـــــم
از اینکـــه من هستــم گدایت شرمگینی
من بدترین نوکر در این درگاه هستـم
امـــا همیشـــه تو برایــــم بهتــــرینی
قلبت شـــده آمـاج تیر معصیتهــــام
از شــدت رنـــج گناهـــــانم غمینــی
من معصیت کردم ، تو جایم توبه کردی
هر شب برای من به سجاده نشینی
این آرزو را بیـن گـورم می برم من
یک روز گـویی بر غلامت آفرینـی
- یکشنبه
- 31
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه