• یکشنبه 2 دی 03


راه شام زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها در راه شام -(چه غم ز قافله گر مانده ام کنار الهی )

735

چه غم ز قافله گر مانده ام کنار الهی 
تویی امید دل هر امیدوار الهی 
من آن گلم که ز گلشن فتاده ام به کویری 
ولی خلیده به پایم هزار خار الهی 
من آن گلم که که چنان دیده ام جفای خزان را 
دگر امید ندارم کنم بهار الهی 
من آن گلم که به دست هزار خار اسیرم 
چو تندباد برندم به هر دیار الهی 
من آن گلم که ز گلچینم آن چنان دلم آزرد 
شدم به سایۀ خاری امیدوار الهی 
من آن گلم که ندانم ز دست بخت بنالم 
و یا ز گردش این چرخ کجمدار الهی 
من آن گلم که به پایم خلیده خار یتیمی 
ز دیده خون دلم گشته جویبار الهی 
من آن گلم که ندادند آب تشنگیم کُشت 
رهین منّتم از چشم اشکبار الهی 
من آن گلم که نیابم چو باغبان خودم را 
کشم به حشر کشد گرچه انتظار الهی 
من آن گلم که دلم را چو خیمه بسته به تاری 
علی اکبرم از زلف تابدار الهی 
من آن گلم چو ببینم سری که سرور ما بود 
نهم به دیدۀ دل پای نیزه دار الهی 
من آن گلم که به ویرانه پای اگر بگذارم 
دگر به عمر مرا نیست اعتبار الهی 
من آن گلم که به یادم همیشه دیدۀ #خوندل 
چو ابر گوید و اشکی کند نثار الهی 

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران