ای فخر کائنات! گذر کن دمی به شام
ما را اسیر بین، تو ایا سیّد انام!
.
دانند شامیان ز جفا، خون ما حلال
بگذر به ما که گشته به ما زندگی، حرام
.
دردم نه یک، نه صد، نه هزار است، این سفر
زین درد بیشمار، برت بشمرم کدام؟
.
در بزم عام، ز اهل و عیال تو، این گروه
آن یک کنیز خواهد و آن دیگری غلام
.
اولاد خود ز کینهی اعدا، دو دسته بین
جمعی، شهید کوفه و برخی، اسیر شام
.
اطفال ما گرسنه، شب و روز، تشنهلب
یک شب کسی نداد به ایشان به شام، شام
.
رأس حسین و دُرد شراب، این چه حالت است؟
نه دهر دون، سر آمد و نه عمر ما، تمام
.
لعل حسین و چوب جفا، زین ستم به ما
نه پای استقامت و نه دست انتقام
.
طعن سنان و جور یزید و جفای شمر
ما را انیس و مونس و یار است، «والسّلام»
.
آن گه یزید، حقّ نبی را بهانه کرد
سوی مدینه، آل علی را روانه کرد
.
.
- یکشنبه
- 31
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
جودی خراسانی
ارسال دیدگاه