• چهارشنبه 16 آبان 03


متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(از کجا قصه را شروع کنم)

591
3

از کجا قصه را شروع کنم
مقتل از التهاب میگرید
خط به خط صفحه صفحه تاریخ 
واژه واژه کتاب میگرید

وای از آن لحظه ای که میریزد 
آب پاکی به روی دست رباب...
مثل چشمان شرمگین عمو
دیده مشک آب میگیرید

انعکاس سراب در چشمش 
از نگاهش چکید و جاری شد
مادری که سراب می بیند
مادری که سراب می گرید

"به کدامین گناه کشته شده؟
طفل شش ماهه ای در آغوشت"
این سوال بزرگ عاشورا 
قرنها بی جواب می گرید

آسمان مرد این روایت را
از دل سنگ لاله میروید 
چه عظیم است داغ این که سه روز 
بر تنت آفتاب میگرید

چشمهای تو دید از نیزه
بین آغوش خالی مادر
جای اصغر، گره گره با خون
روی دستش طناب میگرید

بر سر نیزه خواب رفته ولی
مادرش باز هم پی آب است
شاید این سر هنوز هم دارد
در خیال رباب میگرید
.
.
.
صاحب روضه ها کجاییکه
میرود قصه سوی جاییکه
مادرت می کند دعاییکه
تا شود مستجاب  میگرید

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران