وقتی ابن زیاد از نخیله بازگشت و به دارالاماره رفت،به محض اینکه سر مقدس امام حسین(ع) را پیش رویش قرار دادند، از دیوارهای قصر خون جاری شد و آتش از بعضی قسمت های دارالاماره زبانه کشید و به سوی ابن زیاد سرایت کرد.
ابن زیاد از سالُنی که در آن بود گریخت و به اتاق های دیگر قصرش پناه برد.در همین هنگام سرِ نورانی و مقدس سیدالشهدا زبان گشود و به روشنی سخن گفت.
ابن زیاد و حاضران در قصر صدای حضرت را شنیدند:
"به کجا فرار می کنی!اگر آتش تو را در این دنیا در بر نگیرد،در آخرت جایگاهت خواهد بود".
تا زمانی که آتش ها شعله ور بود،سرِ مقدس سخن می گفت و پس از خاموش شدن آتش سکوت کرد،هیچ کس تا کنون چنین چیزی ندیده بود.از این رو به وحشت و نگرانی افتادند.
ابن زیاد از این پیش آمد به خود نیامد و از خواب سنگین غفلت بیدار نشد.اجازه داد تا همه مردم وارد قصر شوند،آنگاه دستور داد اسرا را وارد مجلس کنند،دختران و خاندان رسول خدا را با وضعی ناراحت کننده وارد قصر کردند.
مقتل مقرم،ص۳۸۸_۳۸۹
تاریخ الخلفا سیوطی،ص۱۳۹
تاریخ ابن عساکر،ج۴،ص۳۳۹
مقتل خوارزمی،ج۲،ص۸۷
شرح قصیده ابی فراس،ص۱۴۹
- چهارشنبه
- 3
- مهر
- 1398
- ساعت
- 10:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه