• دوشنبه 3 دی 03

 محمد مبشری

شعر زبانحال حضرت زینب(س) -(رنگ از رخت پریده و رنگم پریده است )

689

رنگ از رخت پریده و رنگم پریده است 
در بین بستری و دل من رمیده است 

بابا چقدر چهره ی زرد تو آشناست 
چشمت چه قدر غصه ی هجران کشیده است 

فکر منی پدر که به کوفه چه می کشم ؟
روزی که می رسم و قد من خمیده است 

دلشوره ی حسین تو را هم گرفته است ؟ 
چون نوبت فراق تو با او رسیده است 

وقت غروب همره مادر تو هم بیا 
وقتی که شمر تا دم مقتل دویده است

  • شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران