◾ورود اسرا به شهر شام
◾زبانحال امام سجاد(ع)
پای هر نیزه گریهها کردم
یاد بابای سر جدا کردم
به سنان راس اکبرم دیدم
روی ناقه خدا خدا کردم
سر سقا کجا و این نیزه
غم زهرا کجا و این نیزه
دختری داد زد عمهجان بابا
زخم پاها کجا و این نیزه
دل زینب شدهکباب ای وای
سر ششماههی رباب ای وای
پیش چشمان مادرش دیدم
بسته بر نی شد آفتاب ای وای
بین شام حرمتم شکسته شده
دستهایم ز پشت بسته شده
بین راهم نماز و نافلهام
پشت ناقه ز کین نشسته شده
وارث کربلای خونینم
اصل و فرع تمامی دینم
گریه گشته سلاح من در شام
نص قرآن و طور سینیم
پلک چشمم ز اشکوخون سوزد
بهر سرهای واژگون سوزد
سالها هست دیدهگریانم
بهر چشمان لالهگون سوزد
- دوشنبه
- 8
- مهر
- 1398
- ساعت
- 8:45
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه