نیمه شب تک و تنها
من و وحشت صحرا
یه نفر اومد از دور
تیره شد همه دنیا
چی بگم از کتک های زجر
چی بگم از جای پای زجر
چی بگم ضرب دستای زجر
بابا بابا
مثل زهرا
چشمام تاره
قدم شد تا
بابا بابا
.....
دیگه خسته ی خستم
دیگه چشمامو بستم
چند روزه دیگه بابا
نمیاد بالا دستم
چی بگم از سری که شکست
چی بگم از پری که شکست
حرمت معجری که شکست
از این دنیا
که سیرم من
از عمو جون
دلگیرم من
بابا بابا
......
باورم نشد ای یار
من و مجلس اغیار
کشیدن موی من رو
تو شلوغی بازار
چی بگم که کجا بردنم
چی بگم از لگد خوردنم
چی بگم که کبوده تنم
سیلی خوردم
سنم کم بود
بازار پر از
نامحرم بود
بابا بابا
.....
کار من شده گریه
دل من شده پرپر
بیشتر از همه واسه
دل مادر اصغر
هی می گفتم ربابو نزن
جلو اون حرف آبو نزن
روی دستام طنابو نزن
اشک رباب
داغ ما بود
چشم اصغر
روی نی وا بود
بابا بابا
- سه شنبه
- 9
- مهر
- 1398
- ساعت
- 9:41
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
وحید محمدی
ارسال دیدگاه