مرحوم حسینی سعدی زمان
تضمین از غزل مرحوم فروغی بسطامی
.
از آه، روز روشن شام سیاه کردم
تا یاد از رقیّه و ز راس شاه کردم
گفتا حجاب بر مَه از دود آه کردم
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوبتر ز ماهی، من اشتباه کردم
.
.
.
عمریست در سراغت سرگشته همچو بادم
از بس جفا کشیدم دیگر ز پا فتادم
دیدم رخت میسّر شد مصقد و مرادم
دوشینه پیش رویت آئینه را نهادم
روز سفید خود را آخِر سیاه کردم
.
.
.
روزی که در کنارت چون گُل شکفته بودم
از کودکان خودم را خوشبخت می سرودم
بی تو به خاک تیره شب ها ولی غنودم
هر صبح فکر رویت تا شامگه نمودم
هر شام یاد مویت تا صبحگاه کردم
.
.
.
شرم آیدم بگویم دارم به سینه دردی
درد گرسنگی شد باعث به رنگ زردی
آن شب که بود راست در نیزه همچو وَردی
تو آنچه دوش کردی، از تیر غمزه کردی
امشب من آنچه کردم از برق آه کردم
.
.
.
در نوک نِی ندیدی؟ ای قبله ی امیدم
از بهر دیدن تو تا شام می دویدم
صد ضرب تازیانه با جان و دل خریدم
صد کوشمال خوردم تا یک سخن شنیدم
صد رَه به خون طپیدم، تا یک نگاه کردم
.
.
.
بر عمّه ام بگو تا از من خطا ببخشد
بس رنج داده ام من او از عطا ببخشد
گر حقّ خویشتن را آن بینوا ببخشد
خواجه به روز محشر جرم مرا ببخشد
کز وعده ی عطایش عمری گناه کردم
.
.
.
چون دیده ی «حسینی» شب تا سحر نخفتم
دُرِّ خیال وصلت با آب دیده سُفتم
بس غصّه ها کشیدم، بس طعنه ها شنُفتم
در عاشقی «فروغی» من هر غزل که گفتم
یک جا گریز او را بر نام شاه کردم
.
- چهارشنبه
- 10
- مهر
- 1398
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعدی زمان سیدرضا حسینی
ارسال دیدگاه