بی همدم و بی یار و هوادارم الهی
از زهر جفا سوزم و بیمارم الهی
.
یار همه بی یارم و بر غمزده غمخوار
محزونم و در حسرت غمخوارم الهی
.
آزرده نکردم کس و آزرده ام از خلق
مسمومم و در دل شرری دارم الهی
.
دل پر شرر و سینه مشرّر ، لب خونین
خون می چکد از دیدهء خونبارم الهی
.
صد پاره شد اکباد من از زهر هلاهل
از سوز جگر ناله شده کارم الهی
.
نه همدم و نه همسر و نه هست جوادم
دل در تعب و لیک نه دلدارم الهی
.
جان بر لبم و کنج غریبانه و ، خوندل
چشمم به در و حسرت دیدارم الهی
.
ایکاش اجل نامده آید پسر من
از مهر محمد پر و سرشارم الهی
.
ایکاش به دیدار من خسته بیاید
رخ در رخ او جان به تو بسپارم الهی
.
ایکاش رسد این دم آخر به کنارم
جان می دهم و لیک دل افکارم الهی
.
ایوای که صد پاره جگر گشته (هدایت)
افسرده و پر دردم و می بارم الهی
- چهارشنبه
- 10
- مهر
- 1398
- ساعت
- 15:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد هدایتی
ارسال دیدگاه