آى شاميا ديگه ميشين راحت از من
فقط همين امشب رو من مهمونم
قول داده باباييم مياد امشب پيشم
گفته بهم برات لالايي ميخونم
بياين ببينين
ديگه غمم به سر اومد
بياين ببينين
باباييم از سفر اومد
بياين ببينين
رو دامن دختر اومد
سلام باباجون
چرا شكسته تر شدي
نكنه كه تورم زدن
نميدونم چرا همش
اينا بابا با ما بَدَن
بابا حسين غريبم
خوش اومدي بابا تو كنج ويرونه
ببخش موهام يكم پريشونه بابا
ببخش اگه يكم زبونم بند اومد
مالِ تو اون شبِ بيابونه بابا
اينقد منو زد
كه بازوام شكسته شد
اينقد منو زد
نفس تو سينم بسته شد
اينقد منو زد
اينقد كه آخر خسته شد
بيهوش شدم من
كشون كشون منو آورد
تا رسيديم به قافله
مونده هنوز برات بگم
از ضرب دست حرمله
بابا حسين غريبم
خيلي خجالت ميكشم من از عمه
آخه بخاطر من افتاد تو زحمت
اين يه ماهه شد سپر جونم بابا
بيا ببر منو ازين شهر غربت
دلم گرفته
از دختراي شهر شام
سلام ميكردم
نميدادن جواب سلام
گفتم خدايا
پس كِي ديگه مياد بابام
قلبم شكسته
يك ماه ازت دور بودم ولي
انگار هزار سال شده برام
يا كه تو خيلي عوض شدي
يا كه ديگه تار شده چشام
بابا حسين غريبم
- پنج شنبه
- 11
- مهر
- 1398
- ساعت
- 14:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه