آتيش گرفته جگرم
خون ميباره چشم ترم
دلم غمينه ٣
بعد يه عمر دارم ميرم
شكسته شد بال و پرم
تو اين مدينه ٣
عمري جلوي
چشام ميخ درو ديدم
باچشم گريون
هر روزه حيدرو ديدم
بعد از روزاي
تلخ ميون كوچمون
حس ميكنم كه
تو خونه مادر و ديدم
غريب مادر حسن حسن حسن حسن
روضه خونا اينطور ميگن
چيا ديدي امام حسن
از غم زهرا ٣
گوشواره هاي مادرت
ميون چشماي ترت
افتاد رو خاكا ٣
شيخ عبدزهرا
دستم تو دست مادرم
يك دفه ديدم
تاريك شده دور و برم
هركاري كردم
دستش نياد بالا ولي
مُردَم تا سيلي
به مادرم خورد آخرم
غريب مادر حسن حسن حسن حسن
حالا كه من تو غربتم
بشنو داداش وصيتم
يتيمي دارم ٣
يتيم نوازي كن داداش
كم نذاري يه وقت براش
آروم ندارم٣
يتيم نوازي
كردي برا برادرت
اما بميرم
به حال و روز دخترت
لا يوم كيومك
گريونم از اون وقتيكه
جلوي مادر
رو نيزه ها ميره سرت
غريب مادر حسين حسين حسين حسين
- پنج شنبه
- 11
- مهر
- 1398
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه