ایزد منّان چو آفرینش ما خواست
جملهْ جهان را در اوج حُسن بیاراست
جنگل و دریا و کوه و دشت گواهند
حمد و سپاس از برای خالق یکتاست
هرچه تصور کنی محل تأمّل
هرطرفی بنگری مجال تماشاست
قابل درک است در تمامیِ ذرّات
قدرت پروردگار بس که هویداست
ما همه محکوم دادگاه قضائیم
حکم خدا چون بدون شاید و امّاست
از قَلَم صُنع او به دفتر خِلقت
هر کلمه پاسخ هزار معماست
هرچه خدا آفریده عین کمال است
این همه را از حدیث حُسن تو آراست
جمع تمام صفات حُسْن دوعالم
در وجنات حَسَن هرآینه پیداست
خادم دربار اوست مرد و زن ما
اول این لوح نام آدموحوّاست
رأفت او بادبان کشتی نوح است
رحمت او ناجی غریق دودنیاست
از نظر لطف او وزیده نسیمی
دیدهی یعقوب اگر هرآینه بیناست
مرشد کامل که در مراتب توحید
هادی ادریس و هود و صالح و یحیاست
شد متوسل به او خلیل خداوند
چون که خدا ذبح نورِدیده از او خواست
خَلق دوعالم اسیر یوسف کنعان
یوسف کنعان اسیر یوسف زهراست
خَلق دوعالم گدایِ حاتم طائی
حاتم طائی گدای حاتم طاهاست
اوست که در ماجرای وحشتِ فرعون
ناجی موسی در آستانهی دریاست
مُلک سلیمان نگین خاتم دستش
فرش مسیرش تمام عرشِ معلّاست
صابر اعظم که در مقام تحمّل
حضرت ایّوب، فیضِ صبر از او خواست
ذکر لب یونس است در دل ماهی
نام بلندش چنان که عالی و اعلیست
عیسي اگر دَم گرفت و مُرده شِفا داد
ذکر حسن دمبهدم به هر دمِ عیساست
حُسن دوعالم غلام حلقه به گوشش
دست به سینه نشسته در بر او راست
شیوهی لطفش شبیه لطف پیمبر
شیوهی رزمش شبیه شیوهی مولاست
از در این خانه پا نکش که نبی گفت:
هرچه که خیر دوعالمست، همینجاست
چون که کریم و کریمِ بن کریم است
بخشش او نیز قبلِ عرضِ تقاضاست
زندگیاش را سهبار داده به مَردم
این کمی از لطف بیکرانهی آقاست
رونق اشعار شاعران شده مدحش
دفتر هریک پر از قصیدهی قَرّاست
هیچکسی پیش او غریب نمانده
گرچه خودش در جهان غریبه و تنهاست
مرد کریمی که در کمال کرامت
رازق امروز ما و شافع فرداست
کُرسی خاصِ شفاعت از همهی خلق
روز قیامت برای اوست که برپاست
گرچه سیاهست نامهی همه، اما
مِهر حَسن، مُهر حُسن عاقبت ماست
- شنبه
- 19
- فروردین
- 1402
- ساعت
- 10:7
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
مجتبی خرسندی
ارسال دیدگاه