اختیار دلم بود دستش
مهر و ماه و ستاره سرمستش
هدف از خلق جبرئیل این بود
تا که باشد غلام دربستش
نذر او کرده حضرت یعقوب
پسرش - یوسفش- همه هستش
میبرد دل ز مادرش نجمه
سخنان فصیح و دلچسبش
خنده های ملیح معصومه
سبب شادی دل خسته ش
علی سومین آل الله
حیدرانه ست ضربه ی شصتش
کرمش پاک یادمان برود!!؟
کور خوانده ست دشمن پستش
ما مریدیم همه مراد است او
باب عالم ابالجواد است او
همه مجنون صفت وَ او لیلاست
همه پایین و او فقط بالاست
حاتم طایی ام گدای درش
او کریم است و سینه اش دریاست
همه ی دلخوشی معصومه
همه هستی مادرش زهراست
چشم هایش فراتر از خورشید
فاش گویم که قامتش طوباست
حال دیگر ولی شکسته شده
پیرمردی اسیر زهر جفاست
سینه اش داغدار و میسوزد
دم آخر به یاد کرببلاست
یاد اطفال و اشک و هرم عطش
یاد دستان حضرت سقاست
یاد گودال و شمر و عمه ی خود
بر لبانش همیشه "واویلاست "
گفته یابن الشبیب گریه کنید
بر حسین غریب گریه کنید
- پنج شنبه
- 11
- مهر
- 1398
- ساعت
- 18:20
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
ارسال دیدگاه