غزل شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)
تا که می گویم حسن یک باره گریان می شوم
روضه می خواند دلم، مرغِ پریشان می شوم
تا که می گویم حسن، می سوزم از تنهایی اش
صاحبِ شور و نواهایی دو چندان می شوم
صحنِ خاکی در بقیعش چون به یادم می رسد
تازه می گردد غمم، مجنون و حیران می شوم
یادِ کوچه، یادِ مادر، یادِ سیلی می کنم
زائر قبری که عمری گشته پنهان می شوم
یادِ طشت و یادِ زهر و یادِ بی رحمیِ یار
با مرورِ غصه ها هر لحظه نالان می شوم
می رسد «لایوم» از لب های پر خونش به گوش
یادِ مظلومیت آن کامِ عطشان می شوم
تا که می گویم حسن، قلبم حسینی می شود
من حسینی گشته از ذکرِ حسن جان می شوم
- شنبه
- 13
- مهر
- 1398
- ساعت
- 16:32
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه