• یکشنبه 2 دی 03


شعر روز عرفه -(دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم...)

1388

دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم...
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم...

قبول کن عملم را ، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم...

ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم...

حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم

قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم

اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم

میان روضه دلم میرود همان جا که ،
دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم...

بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم

بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس...
ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم!

صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس... میر و سردارم»

  • شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران