باید که شرح داد خرابات طور را
پای تو ریخت زمزم اشک طهور را
باید که شست زلف تو را با گلاب ناب
چون راهبی که درک نموده حضور را
از بس که باد پنجه زده بین زلف تو
باید که باز کرد گره های کور را
پاهایم آبله زده بابا، عمو کجاست؟
باید عمو ادب بکند راه دور را
انبان به دوش خانه ی ما هم سری زدی
سهم خرابه کرده ای آیات نور را
همراه اشک، سوره ی کوثر بخوان پدر
بابا بخوان برای همه، این سطور را
حوریه را کنیزی منزل نمی برند
در بین طشت زمزمه کن "یا غیور" را
از روی نیزه زمزمه کن "ان یکاد" را
دیدی به دور قافله چشمان شور را؟
بخشیده ام به یمن حضور تو زجر را
اما نخواه تا که ببخشم تنور را
اما نخواه تا که ببخشم شراب را
طشت طلا و بوسه ی چوب جسور را
جان می دهم بیا و مرا تا نجف ببر
تا که دوباره حس بکنم آن غرور را ...
- سه شنبه
- 16
- مهر
- 1398
- ساعت
- 15:50
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه