• دوشنبه 3 دی 03

 محسن کاویانی

شعر امام حسین(ع) -(میرفت تا سمت خدا خواند)

511
1

میرفت تا سمت خدا خواند
قومی که حرف از جنگ میزد را
شاه شهیدان بر سر خود بست
عمامه ی جدش محمّد را
 
نفرین نکرد آقا تبسّم کرد!
تا مثل جدّش مهربان باشد
هی زیر لب میگفت: نه! شاید
یک حُرّ دیگر بینشان باشد
 
فریاد زد: این جنگ ننگین است
وقتی که مهمان شما هستم
عیبی ندارد مردم کوفه
بارسمتان خوب آشنا هستم!!!
 
آنان که اینجا دعوتم کردند
حالا چرا شمشیر در دستند؟
من با شما جنگی ندارم که
با من زنان و کودکان هستند
 
در نامه هاتان حرفی از خون نیست
آوردم اینجا قوم و خویشم را
حالا چرا بستید ای مردم
هم راه پس  هم راه پیشم را؟
 
ای پیرهای لشکر دشمن
یک عمر رفته پس چه فهمیدید؟
آیا مرا در بچگی هایم
بر دوش پیغمبر نمیدیدید؟
 
این حرف ها اتمام حجّت بود
باور کنید از روی دلسوزیست
من که سرم بر نیزه هم باشد
پاداشم از این جنگ پیروزیست...
***
کشتند اورا ، زنده تر اما
بر صفحه ی تاریخ میماند
هرسال گویا ظهر عشورا
یکبار دیگر خطبه میخواند

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران