فرستاده قیصر روم که در مجلس حاضر بود خطاب به یزید گفت:به یکی از منطقه های ما سُمِّ الاغِ حضرت عیسی نگهداری می شود و مردم مسیحی هر سال،از سراسر کشور،خود را به آن می رسانند و نذرهای خویش را به احترام آن تقدیم می نمایند.ما همان قدر به آن احترام می گذاریم که شما به کتاب های دینی و مقدس خود!من با دیدن بی احترامی شما به سرِ فرزند پیامبرتان،فهمیدم که باطل هستید و دشمن حقّ می باشید.
یزید دستور داد او را به قتل برسانند.فرستاده قیصر برخاست،سرِ مطهر را بوسید،شهادتین را بر زبان راند.وقتی او را کشتند،همه شنیدند که سرِ مطهر امام حسین(ع)با صدای کاملاً آشکار فرمود:"لا حول و لا قوّة إلّا باللّه".
سر را از مجلس بیرون بردند و به مدت سه روز بر دروازه قصر آویختند.وقتی هند بنت عمروبن سهیل_همسر یزید_دید سرِ مطهر بر دروازه آویزان است و نور از آن پرتوافکنی می کند و خون تازه از آن می چکد و از آن عطری مطبوع به فضا پراکنده می شود، سراسیمه و بدون حجاب وارد مجلس یزید شد و گفت:سرِ فرزند دختر رسول خدا بر دروازه خانه ماست.یزید به طرف او رفت و او را پوشاند و گفت:گریه کن!او بزرگ خاندان بنی هاشم بود و ابن زیاد در کشتن او تعجیل کرد!.
پس از آن یزید دستور داد تا همه سرها را بر دروازه های مختلف شهر و مسجد جامع اموی بیاویزند.
مَروان که از کشته شدن امام حسین خرسند بود گفت:((ضربت دوسر فیهم ضربة_أثبتت اوتاد ملک فاستقر)).
و در حالی که شعر زیر را می خواند با نِی بر صورت مبارک سیدالشهدا می زد:((یا حبّذا بردک فی الیدین_و لونک الأحمر فی الخدین_کأنّه بات بعسجدین_شفیت منک النفس یا حسین)).
مقتل مقرم،ص۴۱۷_۴۱۸
الصواعق المحرمة،ص۱۱۹
مقتل عوالم،ص۱۵۱
مقتل خوارزمی،ج۲،ص۷۵_۷۴
الخطط مقریزی،ج۲،ص۲۸۴
نفس المهموم،ص۲۴۷
ریاض الاحزان،ص۵۹
- چهارشنبه
- 17
- مهر
- 1398
- ساعت
- 11:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه