مَرهم به زَخم، تازه رِسيده، چه فايده!
بابا سَرَت رِسیده بُریده، چه فايده!
.
حالا كه آمَدی به خَرابه بِبينَمَت
سويی نمانده است به ديده، چه فايده!
.
می خواستی بِبوسی اَم، امّا نمی شود
با اين لَبِ بُریده بُريده، چه فايده!
.
گیرَم رُقَیّه پای سَرِ تو بلند شد
قَدِّ سه ساله ی تو خَميده، چه فايده!
.
از دَستهای پُر وَرَمَم چه تَوَقُّعی است؟
از پای روی خار دَويده، چه فايده؟
.
رَفتی و گوشواره بَرايَم خَريده ای؟
این لاله گوشهام دَريده، چه فايده؟
.
گفتم اگر كه ناز كُنَم، ناز می خَری
حالا كه رَنگ و روم پَريده، چه فايده!
.
گفتم می آیی و به سَرَم دَست می کِشی
حالا که دَستِ غِير كِشيده، چه فايده!
.
- چهارشنبه
- 17
- مهر
- 1398
- ساعت
- 11:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه