• سه شنبه 15 آبان 03

 امیر عظیمی

متن شعر حضرت زینب(علیها سلام)-مصائب شام -(خبر داری چه خاکی بر سرم شد)

1798

خبر داری چه خاکی بر سرم شد
دوباره زنده داغ مادرم شد
به اشک خواهرت لبخند زد شمر
اسیری تازه اینجا باورم شد

به پای دخترانت خار می رفت
به زن های حرم آزار می رفت
برادر جان! خبر داری که زینب
کنار حرمله بازار می رفت

برای نیزه دارت کوچه وا شد
سرت مابین سرها برملا شد
میان سنگ و چوب و خاکروبه
به روی نیزه رأست جابجا شد

عجب رامشگران رقصی نمودند
عجب ساز و دُهل ها کوک بودند
حسین جان! شاعران مست شامی
عجب شعری برای من سرودند
 
دل آشفته ام آشفته بهتر
برایت حرفها ناگفته بهتر
من و بازار شام و روی نیزه
علمدارت به پهلو خفته بهتر

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران