بمیره خواهرت، چی آوردن سرت
جای پای کیه، روی بال و پرت
ای یاس لاله گون ، ای یار غرق خون
تو رو دیدم من از، روی تل نیمه جون
سرت رو با دشنه بریدن، گرسنه و تشنه بریدن
اونی که چشماش پرِ غیظه، سرت رو میبست روی نیزه
تو رو اعدا زدن، تک و تنها زدن
تو شلوغی چقدر، به تنت پا زدن
همه جا شد غبار، بس که رد شد سوار
جای نعلاست روی، تن تو یادگار
به خاک ماتمم نشوندن، تو رو به قتلگاه کشوندن
فاتحه الکتاب زهرا، فاتحه تو با نیزه خوندن
تنت از زخم پره، دلم از دلهره
نفس من مثه نفست میبره
شعله افروخته شد، خیمه ها سوخته شد
چشم قوم حرام ، به حرم دوخته شد
پرده ی خیمه ها کنار رفت، از دل دخترا قرار رفت
دست یکی به معجرا و، دست یکی به گوشوار رفت
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1398
- ساعت
- 10:31
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه