راه وصال ما دوباره باز گشته
داغت شده تازه، غمم آغاز گشته
بعد چهل روز آمدم روی مزارت
بشنو حسینم،سفره ی دل باز گشته
در این چهل روزِ فراقت زینبت با
رنج وبلا وطعنه ها دمساز گشته
هجران تو یکسو اسیری سوی دیگر
از دشمنت بر ما ستم ابراز گشته
هنگام وصل پیکرت با سر رسیده
آن سر که با من بارها همراز گشته
بر روی قبر اصغرت گریان رباب است
لالایی اش اینجا طنین انداز گشته
شرمنده ام جانا رقیه نیست با ما
اندر خرابه بهر تو جانباز گشته
حالا که کرده کاروان قصد مدینه
این مرغ جان آماده ی پرواز گشته
مردن در اینجا وکنارت آرمیدن
درخواستم از رب بی انباز گشته
جابر در اینجا می دهد دلداری من
از او حبیبی یا حسین آواز گشته
قاری من،قرآن بخوان یکبار دیگر
لطفی که دلها تنگ آن اعجاز گشته
شعر :اسماعیل تقوایی
- پنج شنبه
- 18
- مهر
- 1398
- ساعت
- 16:20
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه