• دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۰۴


شعر زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در اربعین -(من به عهد خود دراین عالم وفا کردم حسین)

۵۶۱

من به عهد خود دراین عالم وفا کردم حسین 
شام را گشتم هوای کربلا کردم حسین 
بسته بودم با توپیمانی من از روز ازل 
روی آن پیمان قبول ابتلا کردم حسین 
روزعاشورا تو جان دادی کنارنهر آب 
من زسیل اشک طوفانها کردم حسین 
تا بماند پرچم اسلام اندر اهتراز 
چتر آه خود به روی سر لوا کردم حسین 
درکنارنعش خونین تو در روز رحیل 
باسرشک دیده از دل عقده وا کردم حسین 
کوفه را دیدم به من دارد سر بیگانگی 
یاد روز و روزگار آشنا کردم حسین 
چون علی اندر فصاحت با وقار فاطمی 
صحبتی چون صحبت شیر خدا کردم حسین 
اسکتوا گفتم به مردم شدجرس ها هم خموش 
زنده یاد خطبه های مرتضا کردم حسین 
من سخن گفتم علی را دید اندر کوفه خلق 
شهر را فی الجمله شهر لافتی کردم حسین 
شکوه ها دارم ز وضع مجلس ابن زیاد 
کس نمی داند در آن مجلس چه ها کردم حسین 
چون تعدی کرد از حد شد برون ازخویشتن 
با غرور زینبی او را صدا کردم حسین 
گفتمش ای زاده مرجانه بی شرمی مکن 
بیش از این واضح سخن گویم حیا کردم حسین 
روز روشن بهر ما در شام شام تیره شد 
شب همه شب درنماز شب دعا کردم حسین 
منزلم ویرانه بود ولی به لطف منطقم 
کاخهای عشق در دلها بنا کردم حسین 
زد شرر برهستی من بزم یزید 
استعانت اندرآنجا ازخدا کردم حسین 
باوقاحت اوسخن ازملک ونزع وملک گفت 
بعداز او من هم به حق حمد وثنا کردم حسین 
گفتمش ظالم خدا هرگز نداد این سلطنت 
حق وباطل را زهم جدا کردم حسین 
دخترت درکنج غربت جان داد به جانان ومن 
مدفنش را گوشه ویرانسرا کردم حسین 
تا اسیران حجازی شد زمحصور خلاص 
با نوای شور قصد نینوا کردم حسین 
آمدم اندرکنار تربت دلجوی تو 
شکوه ها از روزگار بی وفا کردم حسین 
هرکس ازجام ولایت خواست سیرابش کنم 
جرعه ای زان می به خوندل هم عطا کردم حسین 
وای براو گر رود راهی به غیراز راه من 
زود می بیند به راه خود رهاکردم حسین 

  • جمعه
  • ۱۹
  • مهر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۵:۲۸
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران