• دوشنبه 3 دی 03

استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر امام حسن(ع) -(ای مظهر جمال جمیل خدا حسن)

1581
1

ای مظهر جمال جمیل خدا حسن
وی "طلعت تو آینهء کبریا" حسن

روح نبی، روان علی، قلب فاطمه 
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن

گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی 
از بس که داده بوسه دهان تو را حسن

وقتی که جای دست خدا می‌شوی سوار 
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن

از کائنات نغمۀ آمین شود بلند 
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن  

باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش 
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن

آل نبی تمام کریمند و تو شدی 
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن 

خلقند میهمان و تویی میزبان خلق 
ملک وجود آمده مهمان سرا حسن

روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟ 
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن

صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن 

صبر و ثبات و صلح تو گردید از ازل 
بنیانگذار نهضت کرببلا حسن

یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب 
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن

گرد حریم تو که درش بسته روز و شب
صف بسته اند سلسلهء انبیا حسن

وهابیان به زائر تو راه بسته‌اند
سد می‌کشند دور مزار تو، یا حسن 

بیچاره‌های کوردل پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن 

از ماهیان بحر الی ساکنان عرش
گریند در غم تو به صبح و مسا حسن

ای چشم غیر بر کرمت! با کدام جرم
دشنامها شنیده ای از آشنا حسن

آن خواست دست بسته برد سوی دشمنت
این یک فشرد بر روی پایت عصا حسن

این غم کجا برم که به منبر خطیب پست
دشنام داد بر پدرت مرتضی حسن

این غم کجا برم که ترا یار آشنا
گردید مار و کشت به زهر جفا حسن

از فرط تیر تا تن و تابوت شد یکی
قد حسین مثل کمان شد دوتا حسن

دست بریدۀ پسر کوچکت بس است
بر دستگیری از همهء ماسوا، حسن

گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد 
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن

هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو 
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:43
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران