• دوشنبه 3 دی 03

 محمود ژولیده

شعر حضرت رقیه(س) -(مناجات ماه رمضان -( گفتم منم اهل خطا، گفتی که بخشیدم، بیا ))

2587

گفتی حرم، بیا حرمُ اللهِ ما ببین
در گوشۀ خرابه بیا، شاهِ ما ببین

شاهِ سه سالۀ حرمِ شام را نگر
سلطانِ قلبهای پُر آلام را نگر

شاهی که صد خلیفه از او واژگون شوند
شاهان همه، ز آهِ شبَش سرنگون شوند

وقتی که با خداش مناجات میکند
سوزَش خرابه را چو خرابات میکند

یک ناز او نیاز جهان را برآورَد 
دستِ دعای او به خرابه سر آورَد

وقتی که با سرِ پدرش روبرو شود
کاخ ستم ز نالۀ او زیر و رو شود

دستانِ کوچکش، گِرهِ کور وا کند
درد دل تمام حرم را دوا کند

ویرانه ای که رأسِ حسین است ساکنش
منّت کِشَند، نورِ تمامِ اماکنش

کعبه به احترام رقیه ادب کند
او را خدا عقیلۀ زینب لقب کند

ما نوکران حضرت سلطان رقیه ایم 
دلدادگان درگهِ جانان رقیه ایم

در بارگاه اوست سرِ اولیا بخاک
بر آستان اوست رُخِ انبیا بخاک

زهرا اگر که ام ابیهای مصطفاست 
بی بی رقیه اُمِ اَبيهاي کربلاست

ای نورِ دیده، گر چه بظاهر تو کوچکی 
مادر تویی، که گفته در عالم تو کودکی

از خارهای پای تو گُل کرده راهِ عشق 
آهِ یتیمی اَت، شده صدها سپاه عشق 

بر تو مدافعان حرم سر نهاده اند
چندین هزار کشته به راهِ تو داده اند
 
ما هم مدافعِ حرمِ کفوِ زینبیم
گریه کنانِ عمرِ کمِ کفوِ زینبیم 

بس گریه میکنیم که تا بر جنون رسیم
با اشک دیده تا لب دریای خون رسیم

گفتی دمارِ کاخ نشینان درآورَم 
جانی نمانده بود که دستی برآورَم

قدّم نمیرسید پدرجان، فدای تو
در مجلسِ یزید شنیدم صدای تو

دردم زیاد بود ولی روی پَنجه اَم
برخاستم، که داد عدویت شکنجه ام

گیسوی سوخته، قدِ خَم، صورتِ کبود
شلاقِ خیس، مُشت و لگد، خندۀ یهود

در بینِ جمع، در وسطِ سوت و هلهله 
گاهی مرا کشید به مو، گه به مقنعه

بابا هنوز موی سرم درد میکند
از تازیانه ها کمرم درد میکند

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:0
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران