• جمعه 31 فروردین 03

 محمود ژولیده

شعر امام هادی(ع) -(سپاس و حمد خدا را که ناز و نعمت داد)

484

سپاس و حمد خدا را که ناز و نعمت داد
به نسل‌های بشر ذات پاکِ فطرت داد

زبان برای تشکر، دهان برای بیان
نفس برای حیات و بدن به قدرت داد

به عالَم از درِ توحید لطفِ بی حد کرد
به آدم از رهِ تکریم، حکمِ طاعت داد

هدایتِ همه با آیه های قرآنش
به خالصانِ درش هدیه ی نبوت داد

ز حبِّ آل محمد محبتش جاری 
به شیعیان علی نعمت ولایت داد

کمالِ عصمت خود را به فاطمه بخشید
تمام هستی خود را به آل عصمت داد

به افتخار نبی و علی به معصومین 
و نسل کوثریِ فاطمه امامت داد

پس از حسین و حسن تا علیٍُ الهادی 
علیِ چارمِ خود را به آل عترت داد

سخن ز حضرت ابنُ الجواد می گویم
همانکه حضرت حق، بیرقش ز نصرت داد

ز لطف خاصِ خداوندی اَش در این دوران
بدست هادیِ دین پرچم هدایت داد

پس از جواد به ابنُ الرضای دوم نیز
هزارویک سخنِ نغز و بحرِ حکمت داد

ولادتش شده بابُ الغدیر این آقا 
چقدر حضرت هادی به شیعه عزت داد

ز هشت سالگی اَش شد امامتَش آغاز
قیام او به همه عاشقان کرامت داد

قیام کرب و بلا را دوباره احیا کرد
بهای تازه ای از شوقِ بر زیارت داد

زیارتی ز غدیریه، جامعه، مبسوط 
ز نَصِّ خویش بدست تمام امت داد

مبارزات فراوانِ او همه تعلیم 
به شیعه با عملِ خیر، درس عبرت داد

چو از مدینه به تبعیدِ سامرا بُردند
به شیعیان، همه طرحی دراز مدت داد

شیوعِ نهضتِ نامه نگاری اَش زیباست 
قیامِ نرم، به یاران عجیب وحدت داد

منافقان به غیابش سعایتَش کردند
هزینه های زیادی از این سعایت داد

حرامیان حرمش را محاصره کردند 
ولی خدا به ولی اَش دوباره فرصت داد

هزار نقشه علیهِ امام ما چیدند
ولی مقاومتِ او بما بصیرت داد

دگر ز دشمنیِ دشمنان هَراسی نیست
زمامداریِ هادی به شیعه شوکت داد

هنوز هم حرم او دفاع می خواهد 
مدافعِ حرمش درس استقامت داد

دلِ امام زمان را بدست آوردند
به پیر و مرشد ما، حضرتش بشارت داد 

به رغمِ خصم، که آینده را برَد در بیم 
امام مژده ی آینده را به امت داد

فریب و فتنه و تحریم و خدعه و تهدید
به لطفِ حق به شما ابتکار و همّت داد

لباسِ جنگ به هر رنگ در بیاید، باز...
لباسِ رزم به تن کن که جنگ عزت داد 

اسیرِ سامره ی او همیشه در رزم است
به آن امید که شاید بما شهادت داد

غریبِ سامره بود و عزیز زهرا بود 
هزار راه نشان در میان غربت داد

اهانتی که به بزم شراب بر او شد
پیام تازه بما در دلِ مصیبت داد

ز شعر خواندنِ خود، کاخ ظلم را لرزاند 
شبیهِ خطبه ی زینب، به خصم ذلّت داد

گریزِ روضه ی ما مجلس شرابِ یزید...
چگونه بود که دشمن به خویش جرأت داد

شکستنِ لب و دندان به  جای خود، اما
به دخترِ شهِ خوبان چگونه تهمت داد

ز بوسه ای که رباب از سرِ بریده گرفت
برای گریه به آل حسین مهلت داد

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران