این حسین کیست که عالم همه در بند غمش
ادم و جن و ملک جمله گدايان درش
این حسین کیست که دل از دل عالم برده
گنبد و صحن و رواق و حرم محترمش
حرمش عرش معلاست خدا داند و بس
زائر این حرم است فاطمه با قد خمش
اين حسين كيست كه عشقش همه را مجنون كرد
اين چه شوري است كه پيداست به هر انجمنش
هر كه را مينگرم شيفته مكتب اوست
روز محشر همگي تحت لواي علمش
این حسین کیست که خون گلویش ناحق ریخت
خاک و خون شد عوض غسل به صد پاره تنش
پیرهن را که ربودند کفنی هم که نداشت
بوریا سهم حسین شد که باشد کفنش
بعد از آن لحظه که راسش به روی نیزه زدند
نوبت سم ستوران شد و درهم بدنش
این حسین کیست که در روز عطشناک بلا
كرد تقديم خدا اصغر شيرين سخنش
داغ شش ماهه و هم ساقی اب اوردید
خوش بود گريه براي شه خونين جگرش
وسط قتلگه و خنجر شمر نامرد
مادری بود که زد دست غریبی به سرش
لرزه افتاد به جان همه کرب و بلا
چون بريدند ز قفا آن سر پاک پسرش
روضه قتلگه و يك تن عريان سخت است
سوخت سلمان كه بگويد ز غم پيرهنش
- یکشنبه
- 21
- مهر
- 1398
- ساعت
- 18:15
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
قاسم قاسمی بیدهندی
ارسال دیدگاه