• سه شنبه 13 خرداد 04


شعر امام باقر(ع) -(چقدر زهر با تو دشمن بود)

722

چقدر زهر با تو دشمن بود
آمد از تو جگر کند پاره
جگرت از دهان برون آمد
این تلذی نشد ره چاره

دست و پا می زدی لبه تشنه
تو که خود چشمه سار دریایی
من که باور نمیکنم آقا
تشنه جان داده یاس زهرایی

سر خود را به خاک مالیدی
بین هر ناله ای بر اشفتی
یاد دوران کربلا کردی
السلام علی الحسین گفتی

یادت آمد چگونه یک لشکر
سر رسید از حسین سر ببرد
حرمله تیر میزند بلکه
سر طفلی پیش پدر ببرد

غارت خیمه ها که یادت هست
سر از تن جدا که یادت هست
ناله کودکان و زینب را
در پی نیزه ها که یادت هست

کربلا رفتنت مصیبت شد
سهم تو دائما جسارت شد
دور دستت طناب پیچیدند
کربلا وادی اسارت شد

  • یکشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران