• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

روز اربعین _شیعیان روز اربعین آمد

594

روز اربعین
شیعیان روز اربعین آمد
غم جانسوز شاه دین آمد

بهر دیدار با حسین شهید
زینبش زار ودل غمین آمد

تا رسیدش به قبر دلدارش
همچو برگ خزان زمین آمده

او ببویید خاک وبر سر ریخت
ناله اش از گلو حزین آمد

دور او از زنان وکودکها
ازیسار آمد ویمین آمد

باز یک خواهری زبان بگرفت
از دلش آه آتشین آمد

کی حسینی که زیر این خاکی
خیز وبین خواهرت چنین آمد

مو سپید آمد وخمیده کمر
با رخی پیر وپر زچین آمد

خواهرت از اسارت قومی
بی وفا،طعنه زن،لعین آمد

تا که وارد شدم به کرببلا
یادم آن روز آخرین آمد

یادم آمد چگونه پیکر تو
از روی مرکبت زمین آمد

یادم آمد که خنجر کندی
بر حسینم گلو نشین آمد

یادم آمد تنی رها گشته
که سرش با من همنشین آمد

حال بنگر که زینبت زسفر
خسته، رنجور وبی معین آمد

دختری در خرابه جا مانده
عمه اش بین که شرمگین آمد

بعد یک اربعین سری بهر
وصل بر پیکری دفین آمد

دیگر از زندگانیم سیرم
بر من ایام واپسین آمد

آرزویم کنار تو مردن
کاش بینم مرا قرین آمد

شعر:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران