زینبم برخیز ای شاه شهیدان آمدم
بهر دیدارت حسین از شام ویران آمدم
.
گرچه با کعب نی و سرنیزه رفتم یا حسین
لیک جانم مانده بود و در پی جان آمدم
.
رنگ موی من زگودال پرازخون مانده است
ور نه با موی سپید از جور دوران آمدم
.
باراندوه ترا چون کوه بردم، بی گمان
کوه حیران مانده از صبرم بدینسان آمدم
.
دردع شق تو دوائی ست که درمان منست
رفته ام با درد و با درد دو چندان آمدم
.
خیز از جا یاحسین یکبار یا زینب بگوی
من به عشق این صدا با چشم گریان آمدم
.
یک غزل ازدفتر عشق تو در ویرانه ماند
من برای گریه بر این پاره دیوان آمدم
.
جای بوسه بر تنت روز وداع تو نبود
زخمهایت را کنم با بوسه درمان آمدم
- سه شنبه
- 30
- مهر
- 1398
- ساعت
- 16:14
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج داود بیدق داری
ارسال دیدگاه