• پنج شنبه 8 آذر 03


پندیات -(بیا و از دل و جان یار مستمندان باش )

725

مرحوم اشتری اصفهانی 
تضمین غزلی از نوای اصفهانی 
بیا و از دل و جان یار مستمندان باش 
ز خلق و خوی چو مردان پاک ایمان باش 
امیدبخش دل غصّه ناک از جان باش 
«چرا بصورتی انسان بمعنی انسان باش 
ببین چسان بود انسان کامل آنسان باش» 
اگر که صاحب مالیّ و درهم و دینار 
نثار کن بره خیر و مردمی بسیار 
چو ابر رحمت بر تشنگان ز لطف ببار 
«چو مهر پرتو خویش از کسی دریغ مدار 
سرور بخش دل کافر و مسلمان باش» 
بدان که فخر و شرافت بمال و مکنت نیست 
شکوه و منزلت آدمی بقدرت نیست 
جمال مردمی و آدمی بصولت نیست 
«کمال مرد بجاه و جلال و شوکت نیست 
کمال اگر طلبی مرد جود و احسان باش» 
طریق مردم آگاه مصلحت بین رو 
ره مقدّس مردان نیک آیین رو 
که گفته است که هر شب بخواب شیرین رو 
«شبی به کلبه آشفتگان مسکین رو 
میان جمع پریشان تو هم پریشان باش» 
توان ز مهر و وفایار زیردستان شد 
توان تسلّی دلهای خلق از جان شد 
مگو بخویش که محبوب خلق نتوان شد 
«چو بانوازش موری توان سلیمان شد 
تو هم ضعیف نوازی کن و سلیمان باش» 
کنونکه شاهد جاهست در غلامی تو 
بجوی دل که فزاید به نیکنامی تو 
ز من شنو که شود شیوه مدامی تو 
«یتیم تا نشود کودک گرامی تو 
پدر برای یتیمان زار و نالان باش» 
اگر که طالب جاهیّ و شوکت و تشریف 
بعیش مردم افتاده کوش و خلق نحیف 
بود به پیش تو حقّی ز هر فقیر و ضعیف 
«ترا که کاخ رفیعست و جامه های ظریف 
بفکر مردم بی خانمان عریان باش» 
در این محیط غم آلود پر ز جور و جفا 
که اغنیا نکنند التفات بر فقرا 
تو #اشتری گره از کار بینوا بگشا 
« #نوا گرت بود آماده ساز برگ و نوا 
بحکم عاطفه در فکر بینوایان باش» 

  • سه شنبه
  • 30
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران