عمرِ ما چون مَثَلِ برگِ خزان میگذرد
خوب یا بد همه ی عُمرِ جهان میگذرد
مدعی دل بکن از هر دوجهان یکدله شو
آخرش هر دوجهان چرخ زنان میگذرد
لیلی ات منتظر است تا که تو عاشق باشی
عُمر، سرمایه عشق است چه سان میگذرد؟
هر زمان منزل توحید رسیدی بُردی
ورونه گر پیر رسی یا که جوان میگذرد
بر سر کویِ نگارت بِنِشین و بنگر
هر که شد عاشق او نعره زنان میگذرد
نقش لیلی همه جا در جلوی چشم تو هست
محضرش عین عدم باش که جان میگذرد
بهرِ یک جلوه ی گیسوی تو ای دلبر من
عارف از لَذّتِ لَذّاتِ جنان میگذرد
قل هو الله، اگر میوه دهد میماند
ور نه این لَق لَقه ی روی زبان میگذرد
صید شیطان نشدن مرد عمل میخواهد
غفلت اَر شد، همه ی عُمر در آن میگذرد
پر بِکِش از قفسِ تن بِپَر و بیرون آی
در قفس ثانیه ها سخت و گران میگذرد
التماس دعا
- یکشنبه
- 21
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 20:47
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
مهدی عسگری
ارسال دیدگاه