بند اول
مدینه عزاداره فاطمه بیقراره
علی سر رو دیوار گذاشته هی می باره
رسول خوبی رفته از هوش
چراغ عمرش شده خاموش
گرفته گلهاشو تو آغوش
ای وای امون از دل ام ابیها
ای وای یتیمی شده نصیب زهرا
ای وای دیگه سیاهپوش شده دنیا
ای وای زیر لب داره نوحه میخونه
ای وای برای علی دل نگرونه
ای وای بعد بابا دیگه نمیمونه
《مولا،یاابالزهرا یاابالزهرا یارسول الله》
?بند دوم
آسمون تیره و تار غم رو چهرش پدیدار
با نگاهش میگه دخترم خدانگهدار
یه درد مبهم تو نگاشه
لرزه ای تو لحن صداشه
وصیتش روی لباشه
ای وای میکنه یاد از در و دیوار
ای وای فکر و ذکرش شده یه مسمار
ای وای میبوسه دخترش رو هر بار
ای وای داره میبینه شعله هارو
ای وای اون چهل مرد بی حیارو
ای وای دسته بسته شیر خدارو
《مولا،یا ابالزهرا یاابالزهرا یارسول الله》
?بند سوم
افتاده توی بستر سرش رو پای حیدر
نشستن روی سینش دو آقا دو سرور
یکی غریب و یکی مظلوم
یکی شهید و یکی مسموم
یکی کفن دار یکی محروم
ای وای سخته دل کندن از نگاشون
ای وای میزنه بوسه به لباشون
ای وای میخونه روضه ها براشون
ای وای میبینه اون لحظه ی آخر
ای وای کربلا و حسین بی سر
ای وای روی نیزه غریب مادر
《مولا،یااباعبدالله یاحسین ثارالله》
التماس دعای خیر
بانوای زیبای کربلایی مرتضی عابدیها
- شنبه
- 4
- آبان
- 1398
- ساعت
- 12:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه