• دوشنبه 3 دی 03


وفات حضرت محمد(ص) -(آخرین لحظه های عمرش بود)

481

آخرین لحظه های عمرش بود
خیره میشد به در به سمت علی
ابر چشمش لبالب از باران
چشم او خیس غصه بود و ولی

او جلوتر ز اتفاق نفاق
کوثرش را به زیر پا می دید
دور دست علی طناب ستم
دخترش را به زیر پا می دید

زیر لب گفت... بودم آنجا کاش
لحظه ی حمله کردن اوباش
به علی با اشاره می فرمود
یاعلی عهده دار زهرا باش

گوییا پیش چشم های ترش
آن اراذل لگد به در می زد
در که افتاد روی فاطمه اش
وقت رفتن لگد به سر می زد

بین گریه دو چشم خیسش را
سمت پهلوی فاطمه می دوخت
درِ آتش گرفته را می دید
فاطمه بین شعله ها می سوخت

از جگر ناله می زد و می سوخت
می زند دست خویش را به جبین
دلش آتش گرفته از غصه
شده گریان برای سقط جنین

  • یکشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1400
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران