تا نفس آید زدل خسته ام
من به در خانه تو بسته ام
تا که در این وادی عشق تو ام
دل به خدا از همه بگسسته ام
با دل بشکسته صدایت کنم
کن نظری بر دل بشکسته ام
هر چه کنم گریه برایت کم است
تا به سر خوان تو بنشسته ام
در کنف ومهر تو مولا حسین
با ید و بیضای تو وارسته ام
برده زکف تاب وتوانم حسین
عشق تو آرام دل خسته ام
- چهارشنبه
- 12
- مهر
- 1391
- ساعت
- 11:39
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه