عزیز پیغمبر،ای پسر حیدر
حسن حسن جانم،ذکر دل نوکر
ای شاهد کوچه،گریه کنِ مادر
شهید زَهر کین،کشتهٔ میخ در
تیر ها رسید بر بدن،تیر شد برای تو کفن
ای شده غریب در وطن،وایِ من وایِ من ای حسن
وایِ من وایِ من ای حسن...
همه وجودَت در،آتشِ زهرِ غم
ولی شدی آقا،کشتهٔ قدّ خم
جُعدهٔ ملعون و،کینهٔ تحمیلی
ولی شدی آقا،تو کشتهٔ سیلی
قتلگاه تو به کوچه بود،در هجومِ دشمنِ لعین
وایِ من که گوشوارهٔ،مادری افتاده بر زمین
وایِ من وایِ من ای حسن
- دوشنبه
- 6
- آبان
- 1398
- ساعت
- 14:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه