#نذر_غربت_امام_حسن_عسکری_ع
#مرثیه_سینه_زنی_با_سبک_سنتی
سوگِ آلِ مصطفاست، سینه ها ماتم سراست
مهدیِ صاحب زمان، هر کجا صاحب عزاست
می چکد خون از بَصر، آتشِ غم شعله ور
سامرا از ماتمش محشرِ کبری به پاست
خاکِ غم ریزید به سر،جامه ی ماتم کنید
گریه بر آلاله ی، حضرتِ خاتم کنید
از فراقش سینه ها، غرقِ در شور و نوا
زخمِ دل را با غمِ، اشکِ او مرهم کنید
تازه شد در سینه ها، درد و داغِ دیگری(۲)
تسلیت بر محضرِ، حجت اِبنِ العسکری(۲)
آتشِ زهرِ ستم، شد به جانش کارگر
می رسد بالینِ او آن امامِ منتَظَر
با دلی خون می شود ناظرِ مرگِ پدر
می نهد خورشید دین، سر به دامانِ پسر
گشته مهدی خون جگر، از غمِ داغِ پدر
بر لبش واویلتا، از فراقش نوحه گر
پَر کشیده از زمین، جانبِ عرشِ برین
رهنمای مسلمین، زاده ی خیرالبشر
تازه شد در سینه ها، درد و داغِ دیگری(۲)
تسلیت گو محضرِ، حجت ابنِ العسکری(۲)
بود انیسِ شیعیان، همدمِ افلاکیان
از غمش زانوی غم، سر گذارند عرشیان
روضه ی ماتم به پا، در زمین و آسمان
شالِ غم بر گردنِ مهدیِ صاحب زمان
گشته پرپر از خزان، گلعذارِ فاطمه
لحظه ی جان دادنش، بر لبش این زمزمه
مادرِ مظلومه ام، کشته از دیوار و در
من فدای زخمت ای، کوثرِ بی خاتمه
تازه شد در سینه ها، درد و داغِ دیگری(۲)
تسلیت بر محضرِ، حجت ابنِ العسکری(۲)
یادِ جدش می کند، در دمِ جان دادنش
آهِ غم می ریزد از، سوزِ مقتل خواندنش
عمه ی مظلومه و، درد و داغِ کربلا
عصرِ عاشورا غمِ، از حسین دل کندنش
دود غم از خیمه و، روضه ی قحطیِ آب
می گدازد سینه را، آهِ جانسوزِ رباب
دامنِ عمه شد از، اشکِ حسرت بحرِ خون
آه از این سوزِ عطش، قلبِ عالم شد کباب
تازه شد در سینه ها، درد و داغِ دیگری(۲)
تسلیت گو محضرِ، حجت ابنِ العسکری(۲)
شد جهان غرقِ عزا، محشرِ غم سامرا
تازه گشته روضه ی غربتِ شاهِ ولا
داد از این اوجِ غم و دردِ تنهاییِ او
وا مصیبت الامان زین همه جور و جفا!
#هستی_محرابی ۹۸/۸/۱۳
- دوشنبه
- 13
- آبان
- 1398
- ساعت
- 10:44
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه