• یکشنبه 4 آذر 03


متن شعر امام حسین علیه السلام -(نوشته اند مقاتل که بوده ای تنها)

565

نوشته اند مقاتل که بوده ای تنها
غریب بودی و یاری نداشتی آقا
نوشته اند که لب تشنه جان سپردی تو
فدای خشکی لبهات؛ جان صد دریا

نوشته اند مقاتل صدای هلهله ها
صدای خنده ی شمر و صدای حرمله ها
صدای خولی و اخنس؛ سنان و زاده ی سعد
نشانده بود به جان خیام؛ ولوله ها

نوشته اند پس از آنکه آب شد جگرت
کنار پیکر در خون شناور پسرت
و بعد از آنکه علمدار بر زمین افتاد
گرفت گرد غریبی تمام دور و برت

نوشته اند کنار جوان خود مردی
ز داغ غنچه ی عطشان خویش؛ پژمردی
نوشته اند؛ ولی باورم نمی گردد
که نیزه خورد به پهلوت و بر زمین خوردی

نوشته اند که خورشید رنگ خون گردید
تمام دشت ز خون تو لاله گون گردید
و لرزه بر بدن آسمان فتاد که دید
" عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید"

نوشته اند که شیب الخضیب؛ اینجا بود
نوشته اند که خد التریب؛ اینجا بود
نوشته اند همانجا که در جهان پیچید
"صدای ناله ی مردی غریب" اینجا بود

نوشته اند حرم غرق بی قراری بود
نگاه خیمه نشینان به کارزاری بود
نصیب یوسف زهرا ز گرگها آنجا
هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری بود

نوشته اند که جان حرم رسید به لب
و ظهر روز دهم هم کشیده بود به شب
که ناگهان همه دیدند بین آتش و دود
" سری به نیزه بلند است؛ در بر زینب"

حمیدرضا عباسی

  • یکشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 14:5
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران