ترجیع بند ولادت حضرت پیامبر اکرم(ص)
آمد به زمين نوای پژواک
ای عاشقِ خسته جان و غمناک
وقتِ غمِ بي كسي به پايان
از غصه و درد و ناله حاشاک
با شور و شعف جدا شويد از
هر نالهي دنيویِ اين خاک
چون آمده نوري از خداوند
ديگر نشود دلي ز غم چاک
صد لشکر حوری و فرشته
بر دورِ سريرِ شاه لولاک
بر قامت آن سرير با زَر
بنوشته خط از مُركبی پاک
اين مَسند ختم مرسلین است
لولاک لَما خلقتُ الافلاک
حق عاشق روی توست احمد
یا حضرت مصطفی، محمّد
آدم شده مستِ روي ماهش
ادريس دلش چو گردِ راهش
خضر است به مجلسش سخنران
داوود غزل خوانِ نگاهش
الياس شده خمار و مدهوش
نوح است به كشتي پناهش
يونس نظرش به سوی دریاست
يعقوب قسم خُورَد به جاهش
موسي كه عصا كنار انداخت
عيسي بخَرد كمي ز آهش
پر آب چو زمزمِ خليل است
از حاصلِ اسمعيل چاهش
يوسف بِبُرَد به تيغ دستش
از ديدن مژهي سياهش
ریزند بر او گلِ درودش
عطرِ صلوات بر وجودش
هستي ز وجودِ او منوّر
پاي قدمش هزار دلبر
لعلِ لبِ او به رنگِ ياقوت
نازِ نظرش، شكوهِ ساغر
گويد به خودش خدای احسنت
از خلقتِ این گلِ معطّر
با رودِ زلالِ چشمهايش
بُرده ز کف اختیارِ مادر
نقشینه ی صفحه ی جبینش
یاسین و محمد است و کوثر
او نور مکارم است و اخلاق
فرمانده و آخرین پیمبر
ای آمنه این تمام دین است
پس جان تو و رسول داور
پیغمبر کبریاء محمّد
یا خاتم الانبیاء محمّد
از خلقت او خداي سرمّد
بنموده عنایتی مُخَلَّد
ما را به مرامِ پیروی اش
تأکید نموده حق مؤکد
گر حبل متین او بگیریم
هرگز نشویم دل مردّد
چون حبّ نبی بُوَد به محشر
ميزان تمييزِ نيكي و بد
با اوست كه جملگيِ حاجات
گردیده قبول يا شود ردّ
داني ز چه روي خلق گشتيم
تا که بشویم نذرِ احمد
حک گشته همیشه بر دل ما
ذکرِ صلوات بر محمّد
هنگامه ی شمس و القمر شد
مولودی سیّد البشر شد
- شنبه
- 25
- آبان
- 1398
- ساعت
- 15:18
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه