خدا پوشانده بر آن قد و بالا رخت ایمان را
پدر خوانده ست در او آیه آیه شرح قرآن را
چه لطفی سایه اش افتاده یارب برسر این شهر
که غم لبریز شادی می کند حال پریشان را
ندارم غیر باران محبت پیشکش چیزی
خداوندا مگیر از من چراغ چشم گریان را
به صحنش عقل من از کوچه ی زنجیر برگشته
گواه آورده در درگاه او چاک گریبان را
به جا مانده ست شعله جای دل در سینه از شوقش
فرستادم به جای نامه مد آه سوزان را
به جایی که قدم بگذارد آن بانوی پاکی ها
کرم در لحظه خالی می کند از شرم میدان را
هزاران بار حل کردند زائر های گریانش
در این آیینه کاری روضه ی شاه خراسان را
- جمعه
- 1
- آذر
- 1398
- ساعت
- 18:1
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمد بختیاری
ارسال دیدگاه