زمینه بعداربعین
اینجا موندیم ما ورفتید به سفر
همه گفتیم سفراتون بی خطر
حالابه سلامتی برگشتید
برامون بگید از اونجا چخبر
چخبر از عرش خدا
چخبر از تو موکبا
چخبر از راه نجف تاکربلا
چخبر از پیاده ها
چخبر از آب وهوا
چخبر از حال وهوای زائرا
خاطره بگید برام تا دلم آتیش بگیره
اگه نوکر پیش ارباب نره بهتر بمیره
حس وحال دم باب قبله رو برام بگید
که میگفت اربابتون به زائرا خوش اومدید...
یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین
یه سفربود وهزار تاخاطره
نمیشه که از تو خاطرم بره
ازنجف بگم یا کربلا ویا
یه خیابونی که غرق زائره...
یادمه اول مسیر
کنار هر عمود وتیر
هرکسی میگفت آقاجون دستمو بگیر
نوکرا به سوی امیر
زن ومرد وجوون وپیر
هرکسی میگفت آقاجون دستمو بگیر
حلبیییییکم بزرگای عرب یادش بخیر
موکبا و گریه های شب به شب یادش بخیر
این دفه تشنگیو گرما رو بیشتر چشیدم
پای پرتاولم و خشکی لب یادش بخیر
یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین
مگه میشه خبر از بهشت آورد؟
مگه میشه که برا حسین نمُرد؟
مگه میشه از حرم بیای و با
خاطرات هفته پیش غصه نخورد؟
ورودیه حرمو
اشکای چشم ترمو
مگهکه یادم میره اون اولین سلاممو...؟
باب قبله بودمو
افتادمو بریدمو
مگه که یادم میره اون اولین سلاممو...؟
پشت قتلگاه وروضه ی وداع آخرش
ازروتل زینبیه که میدیده خواهرش
رکل الشمر برجلیه ونشست رو سینه شو
سرشو برید جلوچشای خیس مادرش
یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین
قدم قدم
با یه علم
شکر خدا اربعین اومدم حرم
با دعاهای
مادرم
شکر خدااربعین اومدم حرم
خسته شدم
گریه شدم
تازه یه ذره مثه رقیه شدم
تشنه شدم
ناب شدم
مثله رباب دربه در آب شدم
کرم حسین
علم حسین
یادداده مادرم فقط بگم حسین
زمزمه ی
لبم حسین
یادداده مادرم فقط بگم حسین
- سه شنبه
- 5
- آذر
- 1398
- ساعت
- 15:2
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه