فرقی ندارد که حرم یا خانه باشم..
باید اسیرِ نرگسِ مستانه باشم..
دلتنگِ ششگوشه شدم پس جای دارد..
در این حریمِ عاشقی دیوانه باشم..
(چشمانِ زارِ من چنان دریا سرشت است)
(هرجا که می گویم حسین..آنجا بهشت است )
سالارِ دلها!..یاور و یارت زیاد است..
در روضه ها...عشّاقِ غمبارت زیاد است..
حالا که باید اربعین در خانه باشم..
فطرس!..سلامم را ببر کارت زیاد است..
(یک لحظه هم غافل شدن از شاه..هرگز)
(یک لحظه هم غفلت ز روی ماه..هرگز)
کُفرانِ نعمت شد زیارت را گرفتند..
قدرش ندانستیم و نعمت را گرفتند..
جای زیارت!!..با حرم سلفی گرفتیم..
حالا ز ما رزقِ سعادت را گرفتند..
(باید بیاموزیم درسِ عاشقی را)
(کمتر کنیم ای عاشقان..نالایقی را)
یا فاطمه!!..ما گریه کُن ها را تو دریاب
جانِ ابالفضلت..دلِ ما را تو دریاب
دوری ز شهرِ کربلا کاری ست مشگل..
این حسرتِ مانده به دلها را تو دریاب
(بی بی براتِ کربلا بر ما عطا کن)
(در حقّ ِ این سینه زنانت یک دعا کن)
- سه شنبه
- 1
- مهر
- 1399
- ساعت
- 9:51
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه