ای روی تو وجه جاودانی
در جوی تو آب زندگانی
در خلقت و خَلق بهترینی
در خُلق وصفات برترینی
نور تو گرفته عالمین را
روی تو ربوده جان و دین را
تا یاد تو هست بر دل ما
غم میرمد از سلاسل ما
شد قوس قمر از طوق ابروت
عالم شده گرد روی نیکوت
شمعی تو به جمع ما سوایی
نوری تو ز مطلع الهی
تا نام تو ورد عالمین ست
بخت همگان به کام دین ست
کردی تو اشارتی چو مه را
شد نیمه چو تاق کاخ کسرا
ای شمس و قمر به یک اشارت
در بند تو مانده بی مهارت
شاهی تو ومهر عالمینی
جانی تو و احمد امینی
نامت ز فروغ نام الله
شد رایت حق به ما سوی الله
ای مظهر و مُظهر حقیقت
آیین تو بهترین طریقت
تا قاب دو قوس رفتی ای شاه
جبریل امین قرین یک آه
در عالم کون ،کن فکانی
شاید ز تو بود لن ترانی
گر نور و (ضیاء)خودنمایی
مه را نرسد به خودنمایی
- پنج شنبه
- 7
- آذر
- 1398
- ساعت
- 13:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا توحیدی
ارسال دیدگاه