ای گل باغ موسی بن جعفر
ایکه هستی تو از نسل کوثر
هم صفابخش عالم تویی هم
علی موسی الرضا راتو خواهر
محور تقوایی
تالی زهرایی
کعبه ی دلهایی
مددی معصومه(۳)
همچو صدیقه خوی و خصالت
تو چنان زینبی با جلالت
صحن وایوان توتابه محشر
حرم خاندان رسالت
بال پرواز من
محرم راز من
سوز من ساز من
مددی معصومه
همچنان فاطمه بی قرینی
شیعیان را توحبل المتینی
همه عالم فدای تو بانو
همچو زینب تو حامی دینی
تکیه گاهی بر من
تو پناهی بر من
کن نگاهی بر من
مددی معصومه
تویی عالمه ی آل طاها
گفته بابا فداها ابوها
شهر قم هر که شد زائر تو
می شود زائر قبر زهرا
در کرم زهرایی
مظهر تقوایی
خواهر رضایی
مددی معصومه
مهروحب شما در سر شتم
شدعجین با شما سرنوشتم
حضرت صادق این نکته فرمود
گر شفاعت کنی در بهشتم
تو گلی من خارم
سائل دربارم
از شما سرشارم
مددی معصومه
ای گل باصفا بی قرینه
حرم تو حریم مدینه
صحن وایوان زیبای تو چون
حرم فاطمه ی حزینه
حرمت رضوانم
از شما ایمانم
به فدایت جانم
مددی معصومه
کل عالم بود در پناهت
داده عزت به ما عزوجاهت
ای گل گلشن فاطمیون
شیعه محتاج نیم نگاهت
ای بتول دوم
ای پناه مردم
زینت شهر قم
مددی معصومه
ای که داری بر عالم عنایت
من ز طفلی شدم خاک پایت
کن نظر از کرم جان زهرا
بر دل سائل بی بهایت
آمدم سوی تو
جنتم کوی تو
مستم از بوی تو
مددی معصومه
مردم قم همه دسته دسته
سر راه تو با گل نشسته
ولی از مردم کوفه و شام
عمه جان تو گردیده خسته
شامیان نامردند
مردمی بی دردند
دلارو خون کردند
فاطمه مولاتی
قم ز داغ تو کرب و بلا شد
شیعه در ماتمت در عزا شد
ای گل فاطمه درعزایت
حلقه ی ماتم هرجا بپاشد
همه مردم نالان
دیده ها شد گریان
پیکرت گلباران
فاطمه مولاتی
خون شده قلب شیعه دوباره
سوزداز داغ تو سنگ خاره
شکرلله توخواهر ندیدی
پیکر غرق خون پاره پاره
بودی در تاب و تب
جانت آمد بر لب
نشدی چون زینب
فاطمه مولاتی
رنج و غمها چو زینب کشیدی
عاقبت هم رضا را ندیدی
در ره دین و قرآن، ولایت
تو همانند زهرا شهیدی
روح عرفان بودی
جان قرآن بودی
به رضا جان بودی
فاطمه مولاتی
کس چنان عمه ات غم ندیده
نه کسی دیده و نه شنیده
بین مقتل تن غرق در خون
کربلا دیده راس بریده
بس که غصه خورده
شد ز غم افسرده
همچو گل پژمرده
فاطمه مولاتی
عمه دیده عدوظالمانه
میزند بر زنان وحشیانه
پیش چشمان او کودکان را
میزدند کعب نی، تازیانه
کودکان رنجیدند
دم به دم لرزیدند
دشمنان خندیدند
فاطمه مولاتی
صبر و اندوه زینب محک خورد
زخم عمه به هر جا نمک خورد
کربلا بین ره کوفه و شام
همره کودکان او کتک خورد
دشمنانش پستند
دست او را بستند
قلب او بشکستند
فاطمه مولاتی
رنج و غم عمه را کرده آبش
چه بگویم زشام خرابش
عوض تسلیت بریتیمان
برده دشمن به بزم شرابش
پیش چشم عدوان
عمه ات شد گریان
با نوای قرآن
فاطمه مولایی
- چهارشنبه
- 13
- آذر
- 1398
- ساعت
- 11:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه