به خرابه صفا دادی بابای گلم
چه عجب یه سری زدی بابای گلم
خیلی وقته رقیه چشم به راه تواِ
به خرابه خوش اومدی بابای گلم
بابا نبودی دست تنهامو بگیری
وقتی تو رو کشتن منو بردن اسیری
شامو کوفه رفتم
با قافله بدون تو بابایی / با آبله بدون تو بابایی
تو هلهله بدون تو بابایی
تو قلب کوچیکم
یه دنیا درد و ماتمه بابایی / مصیبتات تو قلبمه بابایی
هرچی بگم بازم کمه بابایی
من الذی ایتمنی بابا
نمیدونی چقدر صبورِ دختر تو
تکیه گاه منه نگاه خواهر تو
صورتم شده نیلی و دلم شده خون
دختر تو شده شبیه مادر تو
از دست زجر بابا نگم که چی کشیدم
بابا منو همرات ببر دیگه بریدم
بی خوابی بی تابی
رمق نذاشته تو چشام بابایی/ نگاهی کن به دست و پام بابایی
بزار منم باهات بیام بابایی
مهربون باباجون
تو لاله این چمنی بابایی / چرا تو خونین دهنی بابایی
من الذی ایتمنی بابایی
من الذی ایتمنی بابا
سبک و شعر: امیر رضا اسدی و سید جلال میرعسگری
- پنج شنبه
- 21
- آذر
- 1398
- ساعت
- 12:1
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید جلال میر عسگری
ارسال دیدگاه